اگر منظور از تصميم سخت، در حوزه اقتصاد باشد كه با توجه به قرائن سخنان ايشان چنين منظوری دارد و از آن با عنوان جراحی بزرگ ياد میشود، در اين صورت بايد به شكل مشروط از آن استقبال كرد.
انتشار عكسهايی از زندگیهای مجلل، حضور در محلهای نامتعارف، استفاده از خودرو و لباسهای عجيب و بعضا شغل و ظاهرهای نامناسب با ارزشهای پدران و حتی ازدواجهای پر سر و صدا، نشان میدهد كه شاهد يك نسل جديد از افراد در تضاد و تعارض و تقابل عملی با نسل پدران آنان هستيم.
بردن صنایع آببَر از حوضه زایندهرود به استانهای دیگر و کنار سواحل جنوبی، تغییر الگوی کشت، ممنوعیتهای جدی برای بهرهبرداریهای غیرمجاز یا جدید، مکانیزه کردن کشاورزی و آبیاری تحت فشار، بهینه کردن مصرف آب شهری و... راههایی است که باید برای کاهش تقاضا انجام شود.
اگر دنبال مبارزه با فساد هستيم به معلولها نبايد پرداخت زيرا اتلاف وقت است. در درجه اول اصلاح ساختار اقتصادي و خروج دولت از تصديگري و قيمتگذاري و... سپس تقويت نهادهاي نظارتي رسمي(دستگاه قضايي) و غيررسمي(رسانهها) و حفظ و توسعه استقلال آنهاست.
حتما داستان ملانصرالدين و صف شلوغ نانوايي را شنيدهايد كه براي خلوت شدن صف به دروغ گفت؛ خيابان بالايياش نذري ميدهند، مردم صف را ترك كردند تا به آش نذري برسند كه خود ملا هم باور كرد و دنبال مردم رفت.
چه بگوييم بمب نمیسازيم و چه بگوييم اگر چنين و چنان شود میسازيم، برای غربی ها موضوعا مهم نيست، چون مواضع كشورها نسبت به يكديگر در اصل متاثر از واقعيتها است و نه اظهارات.
با سياستهای اقتصادی كنونی و نيز سياست خارجی غير مفيد و نيز دستورات اداری كسی بچهدار نخواهد شد. با اين كارها جز وقت تلف كردن و عرض خود بردن و برای مردم زحمت درست كردن كار ديگری نمیتوانيد انجام دهيد.
اعتماد كردن به امريكا يا هر كشور ديگری به كلی بیمعنا است. ما در هر توافقی بايد به حقوق بينالملل و بيش از آن به قدرت خودمان تكيه كنيم و آنها را ضامن روابط و توافقات كنيم.
حل اين بحران نيازمند اتحاد و انسجام و اقتدار و كارآمدي مديريتي در ساختار قدرت و نيز وجود حداقلي از امكانات و بالاخره اعتماد مردم و نخبگان به سياستگذاران و مجريان است.
آقای عباس عبدی، فعال پرکار در روزنامههای اصلاح طلب که روزانه چندین یادداشت و مصاحبه از او در نشریات و رسانهها منتشر میشود، بوی تکفیریگری میدهد با همان ضعف استدلال و تناقضات آشکار.
اصلاحطلبان در تداوم راه خود شكست خوردند، چرا كه از منطق و راهبرد اصلاحی فاصله گرفتند ولی تا آن زمان كه بهطور نسبی پایبند اصلاحات بودند، بيشترين دستاورد را در يك قرن اخير كشور و با كمترين هزينه داشتهاند.
در گذشته بيشتر فلسفه عاشورا و غيبت مساله دين و تبليغ ديني بود. ولي در ساختار جديد مناسكي، آنچه به الزامات نگاه تصويري نزديك است در اولويت قرار گرفت ولي مهمترين تفاوت، مخدوش شدن حقيقت و مجاز در اين ماجرا بود.